۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

تغییر آدرس

سلام دوستان،
متاسفانه باید بگم به دلیل فیلتر شدن blogspot مجبور شدیم وبلاگ رو منتقل کنیم به یک سرویس دیگه که لااقل هنوز فیلتر نشده..
لطفا از این به بعد ما رو در این آدرس دنبال کنید :
پیروز باشید

۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

خدایا، من به تو عشق می ورزم، من می خواهم که به تو عشق بورزم. بیش از همیشه می خواهم که به تو بیش از هرچیز دیگر در دنیا عشق بورزم. می خواهم آنقدر به تو عشق بورزم که پریشان و سرمست شوم. مرا عشقی پاک همراه با عبودیت عطا کن. مرا متبرک کن تا در این دنیای افسونگر سرگردان نشوم. مرا متبرک کن تا در این دنیای رنج و درد وسیله تو برای یاری و شفای دیگران باشم.
وقتی که دعا از قلبی لبریز از عشق برخیزد، چشم ها اشکبار می شوند و ذهن دیگر سرگردان نیست و پرسه نمی زند. اما افسوس که بسیاری از مردم با لب هایشان دعا می کنند در حالی که ذهن شان سرگردان است. صمیمیت و خلوص دعاهاست که بسیار مهم است و همچنین حس و حال قلبی است که اهمیت دارد.
اگر می خواهید در زندگی موفق شوید به سراغ سرچشمه بروید. خدا را در زندگی روزمره و در تمامی لحظه هایتان به صورت واقعیتی حاضر ببینید و نگذارید که برای شما همچون سایه ای دور از دست باشد. او را شریک تمام کارهای خود بدانید. آنگاه است که شاهد معجزه های بی شماری در زندگی خواهید بود. یقین داشته باشید هیچ مشکلی نیست که شما و خدا نتوانید آن را حل کنید. هیچ کاری نیست که شما و خدا نتوانید از عهده انجام آن بر آیید.
مردم اشتباهات زندگی شان را روی هم می گذارند و غولی به نام تقدیر می سازند. تقدیر به انتخاب های لحظه به لحظه ما بستگی دارد. ما خود تقدیرمان را هر روز با افکاری که به آنها می اندیشیم رقم می زنیم. یک فکر اگر به طور مداوم در ذهن نگه داشته شود سرانجام ما را به عمل وا می دارد. عمل نیز وقتی تکرار شود به صورت عادی در می آید و این عادت ماست که ا و تقدیرمان را می سازد. پیش از هرچیز باید الگوی تفکرمان را تغییر دهیم.

دعا : خدایا، مرا وسیله آرامش قرار ده تا بتوانم آنجا که نفرت هست، عشق، آنجا که رنجش هست، التیام، آنجا که تردید هست، ایمان، آنجا که نومیدی هست، امید، آنجا که ظلمت هست، نور، و آنجا که اندوه هست، شادی بکارم.

۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

درس 2



زمانی که با مشکلات غیر منتظره روبه رو می شوید، باید با آنها مواجه شوید، به عکس العمل درونی خود (به گفتگوهای ذهنی تان) درباره آن ماجرا هوشیار باشید. نه چیزی را مقصر بدانید و نه کسی را سرزنش کنید، نه حتی خودتان را.
به واقعیت موجود احترام بگذارید و به خود بگویید این ماجرا برای تغییر و رشد من لازم است، به شرط اینکه آن را شر ندانم، بلکه آن را بپذیرم، یعنی بدانم که این درد نشانه دعوت به تحول است. از خود بپرسم چگونه این ماجرا را انتخاب کرده ام.
تا زمانی که علت مشکلات خود را در بیرون از وجودمان جستجو می کنیم، نمی توانیم آنها را حل کنیم و در نقش قربانی باقی می مانیم. نه تنها مشکلات، بلکه احساسات ما علائمی هستند که باید با توجه کامل پذیرفته شوند. اگر آنها را نپذیزیم، مالک رفتارهای ما خواهند شد، و اگر قبول کنیم که هرکس برای رشد خود با سختی ها و هیجاناتی شدید روبه رو می شود، زودتر تعادل روانی خود را پیدا کرده و می توانیم پاسخ هایی منطقی و مناسب به آن مسائل بدهیم.

تمرین
قبل از هر واکنش و عکس العمل بیرونی مکث کنید. به خود بگویید عجله ای برای پاسخ دادن ندارم. می خواهم موضوع را خوب درک کنم. به این ترتیب، ذهن و ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی تازه ای می کنید، تا دیگران شما را کنترل نکنند. می توانید، با چند نفس عمیق تنش و اضطراب را کاهش داده و برای پاسخ مناسب فکر کنید.

نکته : ریشه همه مشکلات ما در درون ماست و راه حل همه مشکلات نیز در درون ماست.

۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

درس کوتاه 1



ما در دنیایی شتابان و پرسرعت زندگی می کنیم دنیایی که به موفقیت فوری و لحظه ای می اندیشد. این گونه، احساسی از اضطرار صورت خارجی پیدا می کند و ما خیلی زود به فشار و شدت معتاد می شویم.
اگر جنبه های مهم زندگی خود را تشخیص دهید، از شدت و هیجان و سرعت بالای شما کاسته خواهد شد، و زندگی تان بامعنا تر می گردد. به غیر از حرکت به سمت بدست آوردن، بیشتر اوقاتی از روز را به خلوت کردن و تنها بودن با خود اختصاص دهید. به بعد معنوی و روحانی خود بپردازید.

تمرین
به شکرگزاری بپردازید. با توجه و آهستگی، بر آنچه هست توجه کنید و احساس غنا کنید.
روزه شکرگزاری بگیرید. پیوسته ذکرهایی حاکی از قدردانی و تشکر داشته باشید. به این ترتیب، پس از 10 روز پیاپی، ذهن شما به طور چشم گیری قدرتمند خواهد شد.


پیش از هرکار، باید با خود در تماس باشید و قضاوت های خود را بررسی کنیم. مراقب قضاوت های مداوم و نادرست خود درباره هرچیز باشیم. همه چیز را در زندگی مان (خوشایند و ناخوشایند) مورد احترام و قدردانی قرار دهیم تا موهبت درون آن را دریافت کنیم.

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

نقد فیلم Fight Club

دوستان،
برای ماه بهمن، تماشای فیلم Fight Club ، به کارگردانی دیوید فینچر را پیشنهاد می کنم. لطفا بعد از تماشای فیلم، برداشت خود را از 1- پیام های فیلم 2- ویژگی های مهم شخصیت های داستان و ... به اندازه 5 الی 10 خط برای ما با نام و فامیل خود بفرستید.
منم در انتهای ماه نقد خود را برایتان در این صفحه می گذارم.

تو که دستت با نوشتن آشناست

آيا مي دانستيد نوشتن احساسات و فكر هايي كه در طول شبانه روز تجربه مي كنيد به بهداشت روانتان كمك مي كند؟

اگر بخواهيد براي اين كه بهتر بنويسيد از اينترنت كمك بگيريد، سايت ويكي پديا يك ليست طولاني از تكنيك ها را در اختيارتان مي گذارد. نام عجيب غريب يكي از اين تكنيك ها catharsis يا تخليه ي هيجاني ست. اگر بخواهيم خيلي ساده بگوييم منظور نويسنده ي آن مطلب اين ست كه اگر مي خواهيد بهتر بنويسيد يكي از راه هايش اين است كه هيجانات خيلي شديدي كه ته قلبتان تلنبار كرده ايد را بريزيد روي كاغذ.
اما ما مي خواهيم آن طرف قضيه را ببينيم. يعني تاثيري كه اين تخليه ي هيجاني نوشتاري روي سلامت روان دارد را بر رسي كنيم.

تخليه ي هيجاني يا پاك كردن دودكش سياه
قصه اين كلمه ي تخليه ي هيجاني خيلي قديمي ست. ارسطو معتقد بود كه ديدن تراژدي و كمدي موجب تصفيه و پالايش روح مي شود. همين واژه ي ارسطو در اواخر قرن نوزدهم افتاد توي دهان دو تا درمانگر كه يكي شان خيلي مشهور بود: فرويد و بروئر. آنها مشتركا زن بيماري را درمان مي كردند كه نشانه هاي جسمي شديدي داشت اما هيچ مشكل بدني نداشت. بروئر با استفاده از هيپنوتيزم كاري كرد كه او تجربه هاي تلخ احساسي گذشته اش را با گفتنشان بيرون بريزد. نشانه هاي جسمي همه به همان تجربه ها ي نا گفته ربط داشتند.
بيمار مي گفت وقتي كه اين تجربه ها بيرون مي ريزد انگاردارد يك دودكش سياه را دوباره پاك مي كند.فرويد و بروئر از همان كلمه ي ارسطو براي اين فرايند استفاده كردند يعني تخليه ي هيجاني. اما فرويد دريافت كه براي تخليه حتما نيازي به هيپنوتيزم نيست. همين كه به فرد بگوييم ’’هر چه به ذهنت مي رسد بدون سانسور و فكر كردن به اين كه بي ربطند بگو!‘‘ تخليه ي هيجاني انجام مي شود. بعد از فرويد همه ي رويكرد هاي روان درماني معتقد بودند كه حداقل نصف درمان اين است كه مراجه تجربه هاي احساسي اش را در جلسه ي درمان بريزد بيرون. اما تكنيك ها متنوع تر شدند. يكي از پيشنهاد هايي كه الان غالب روان شناسان به مراجعانشان مي كنند اين است كه: بنويس!

چرا نوشتن؟
انگار همه ي كساني كه دستشان به قلم مي رود ناخود آگاه مي دانند كه نوشتن آرامشان مي كند. از شكسپير كه بعد از مرگ پسرش همنت، نمايشنامه ي هملت را نوشت گرفته تا برايان تريسي قورباغه خوار كه به خوانندگان كتابش پيشنهاد مي كند كه هدفي كه نوشته نمي شوند به درد نمي خورند.
اما اين كه نوشتن چه فرقي مي كند كه با تكرار كردن در ذهن احتمالا قبل از هر چيز دلايلي تاريخي دارد. نوشتن هميشه در نزد بشر داراي قاطعيت خاصي بوده است. قانون وقتي كه نوشته مي شده است قابليت اجرا داشته است. از طرف ديگر از وقتي با سوادي همه گير شد قلم و كاغذ به عنوان اشيائي آشنا در زندگي ما حضور يافتند. اشيائي كه با اين كه خيلي نزديك ما بودند به هر حال يك شيئ بيروني تلقي مي شدند. به زبن ساده تر وقتي ما تجربيات خودمان را در دفتر خاطرات مي نويسيم علاوه بر اين كه به آنها قاطعيت مي دهيم انگار داريم با يك فرد بيروني در مورد تجربياتمان حرف مي زنيم. يك فرد بيروني كه بي نهايت رازدار و بي خطر است. يك فرد بيروني كه مي توانيم از بينش ببريم بدون اين كه اعتراض كند.
جالب است بدانيد كه حتا فرم كلماتي كه مي نويسيم مي توانند روي هيجانات ما تاثير بگذارند. در يك تحقيق آلماني معلوم شده است كه خوانندگاني كه داستاني را خواندند كه در آنها از حرف  u زياد استفاده شده است غمگين تر شدند تا خواندگاني كه داستاني را خواندند كه تعداد كمي از اين حرف در آن بود. اين در شرايطي بود كه هر دو داستان يك چيز را مي گفتند.
به هر حال ثابت شده است كه ما اگر ما افكارمنفي و يا هيجاني مان را فقط در ذهنمان هي تكرار و تكرار كنيم ( چيزي كه روان شناسان به آن مي گويند نشخوار ذهني) تنها باعث مي شوند كه بيشتر احساس اضطراب و افسردگي كنيم. اما اگر آنها را بنويسيم از ديد يك ناظر بيروني به آنها نگاه مي كنيم و ممكن است آنها را مورد تجديد نظر و ارزيابي قرار دهيم.

از چه چيزي بنويسيم؟
در اين جا ما با دو دسته از روان شناسان مواجه مي شويم. آنهايي كه مي گويند احساس هايت را بنويس و آنها يي كه مي گويند فكر هايت را.
گروه اول مبناي فكري شان همان تخليه ي هيجاني روانكاواني مثل فرويد و بروئر است. آنها اين پيشنهاد را به شما مي كنند:
1.      قرار نيست براي ديگران بنويسيد. فقط براي خودتان بنويسيد. براي دل خودتان.
2.      احساساتتان را بشناسيد و آن ها را از فكر هايتان جدا كنيد.
3.      احساسات خيلي اتوماتيك تر و ناخودآگاه تر از افكار هستند. وقتي شما ناگهان شاد مي شويد، غمگين مي شويد، تعجب مي كنيد، متنفر مي شويد، حس سردرگمي داريد و يا خشمنگين مي شويد در واقع داريد احساساتتان را تجربه مي كنيد.
4.      وقتي كه در ديگران نيز احساسي را تشخيص مي دهيد و مي گوييد فكر مي كنم شما ناراحت شده ايد هم در واقع شما داريد احساس مي كنيد، فكر نمي كنيد.
5.      احساسات خيلي وقت ها علت نامعلوم يا ناخودآگاهي داريد، مثلا وقتي كسي ا ز كسي  كه براي بار اول ديده ايد خوشتان مي آيد يا متنفر مي شويد.
6.      در هر شبانه روز زماني را اختصاص دهيد و  اين احساسات روزمره را بنويسيد.
7.      در مقابل هر احساسي رفتاري را كه مي خواستيد انجام بدهيد، يا دلتان مي خواسته انجام بدهيد اما نداده ايد را بنويسيد. اين كار به شما كمك مي كند بدون اين كه به ديگران از لحاظ عاطفي ضربه بزنيد هيجانتان را بر روي كاغذ خالي كنيد.
8.      مهم نيست كه خوش خط باشيد، درشت يا ريز بنويسيد، روي خط ها حركت كنيد يا نه. مهم نيست كه قلم را چه قدر روي كاغذ فشار دهيد، خودتان را كاملا آزاد بگذاريد تا هر چه دلتان مي خواهد به كاغذ منتقل شود.
9.      اگر دوست داريد مي توانيد آخر كار همه ي نوشته هاتان را پاره پاره كنيد ! اين كار خودش داراي بار هيجاني زيادي ست و شما را خالي تر مي كند.
تحقيقات زيادي ثابت كرده اند كه انجام دادن روزمره همين كارها به شرطي كه شما احساساتتان را به درستي شناخته باشيد روي بهداشت روانتان تاثير مثبت دارد. در يك پايان نامه ي جالب كه در ايران خودمان انجام شده بود معلوم شد اين كار علاوه بر بالا بردن نمره هاي سلامت روان مي تواند نمره هاي هوش هيجاني را هم بالا ببرد. حتما مي دانيد كه هوش هيجاني (  اي كيو) بر خلاف هوش شناختي ( آي كيو) قابل تغيير است.

اما گروه دوم كه اين روزها بازار روان شناسي دستشان است مي گويند بهتر است اول فكر هايتان را بنويسيد. آن ها معتقدند كه ما به اين دليل افسرده و مضطرب مي شويم كه داراي فكرهاي اتوماتيك و غير منصفانه اي هستيم. آنها مي گويند كه اين فكر ها هستند كه باعث مي شوند كه ما هيجانات نا خوشايند را تجربه كنيم و نه بر عكس. آنها به مراجعان شان پيشنهاد مي كنند.
1.      يك جدول هفتگي داشته باشيد كه در آن همه ي كار هاي روز مره تان را بنويسيد. اين كار باعث مي شود كه شما متوجه شويد چه قدر از روزتان را كار هاي مفيد مي كنيد و چه قدر از آن به بطالت مي گذرد. همچنين اگر آنها را به عنوان برنامه هاي آينده داشته باشيد هر هفته متوجه مي شويد كه چند درصد از كارهايي را كه قرار بوده انجام دهيد انجام داده ايد و چند درصد را نه.
2.      يك جدول سه ستوني را درست كنيد و هميشه آخر شب تكميلش كنيد.
3.      در قسمت اول فقط فكرهايي را بنويسيد كه موقع احساسي شدن به آن مي انديشيد. مثلا وقتي كه غمگين مي شويم معمولا اين فكرها به سراغماتن مي آيند: دنيا جاي چرندي ست، همه ي آدم ها مزخرفند، هيچ روز خوبي در زندگي ام نداشته ام و چند هفته كه اين فكر ها را ياد داشت كرديد متوجه مي شويد كه آن ها به چند دسته ي مشابه تقسيم مي شوند: مثلا گزاره هايي كه با همه يا هيچ آغاز شده اند.
4.      در قسمت دوم احساس هايي را بنويسيد كه همراه با آن فكرهاي تكراري تجربه كرده ايد. شناخت در مانگر ها مي گويند بعد از مدتي خودتان متوجه مي شويد در مقابل فكر هاي غير منصفانه تر احساسات منفي تري قرار دارند. حتا آن ها مي گويند به ميزان منصفانه و منطقي بودن فكرتان نمره دهيد. اگر فكرتان منصفانه باشد احساسات بدي را تجربه نمي كنيد.
5.      در قسمت سوم فكر هاي جايگزين را بنويسيد. البته بهتر است اين كار را دير تر شروع كنيد. يعني هنگامي كه به اندازه ي كافي ربط بين فكر هاي غير منطقي و احساسات منفي را فهميده باشد. شما بايد فكري را جايگزين كنيد كه لا اقل به اندازه اي منطقي تر از فكر هاي اوليه باشد. شما بايد به اين فكر ها هم نمره دهيد.
اين گروه از روان شناس ها معتقدند كه بعد از مدتي ذهنتان عادت مي كند كه خودش از اول فكر ها را جايگزين كند. چون متوجه شده است كه فكر هاي تكراي نا كار آمذ نتيجه اي ندارند جز افسردگي و اضطراب. 

نوشتن به شيوه ي پست مدرن
البته گروه هاي ديگري از روان شناسان هم هستند كه از نوشتن به عنوان تكنيك هاي درماني استفاده مي كنند. شايد جديد ترين آن ها گروهي به نام روايت درمانگران باشند( كه به غلط در ايران داستان درمانگر ترجمه شده است). اين گروه از روان شناسان كه در زير مجموعه ي روان شناسان پست مدرن گنجيده مي شوند معتقدند كه هر كسي داستان زندگي خودش را دارد. آنها به بالاتر بودن و دانا تر بودن روان شناس از مراجع معتقد نيستند. آنها از همان واژه هاي مراجع براي توصيف مشكلش استفاده مي كنند. واژه هايي كه داستان زندگي مراجع را ساخته است. آنها از تكنيك هاي نوشتاري هم استفاده مي كنند تا به مراجعان كمك كنند ديو داستان زندگي شان را بكشند و قهرمان داستان شوند. يكي از جالب ترين آن ها براي مراجعان بزرگسال نامه نوشتن به پدر و مادر است. آن ها مي گويند تمام هيجاناتي را كه نسبت به پدر و مادرتان داشته ايد در يك نامه بنويسيد. به آن ها بگوييد كه تا چه حد نگذاشته اند شما داستان زندگي خودتان را خودتان بنويسيد. به آنها بگوييد كه كي دوست داشته ايد سرشان داد بزنيد و نزده ايد. كي از آن ها غمگين شده ايد. و كي احساس كرده ايد در اجبار قوانين آن ها زندگي مي كنيد. شما مي توانيد اين نامه را به پدر و مادرتان بنويسيد بدون اين كه آن ها را پست كنيد. شما مي توانيد هم گيرنده و هم فرستنده را خالي بگذاريد و آن را به صندوق پست بيندازيد. احساسي كه شما موقع افتادن نامه به صندوق پست تجربه مي كنيد، آخر تخليه ي هيجاني ست از نوع پست مدرنش!
تا يادمان نرفته بگوييم كه شما مي توانيد با نوشتن خواب ها در اول صبح آن ها را از فرار به فراموشي نجات دهيد. اين كار هم باعث مي شود سيستم حافظه ي خوابتان تربيت شود و بعد از مدتي نيازي به يادداشت خوابتان نداشته باشيد و تا آخر به يادتان بماند.

جايي براي نوشتن
شما مي توانيد خيلي ساده رويدادهاي روزمره را به شكل داستاني كوتاه بنويسيد. مي توانيد خطي را ختراع كنيد كه فقط خودتان از آن سر در مي آوريد. مي توانيد براي اين كه بيشتر هيجاني باشيد آن ها را به يك شعر آزاد تبديل كنيد. اما بالاخره بايد جايي را براي نوشتن داشته باشيد. ما از سنتي ترين شكلش استفاده مي كنيم:
1.      دفتر خاطرات: يكي از قديمي ترين، معمول ترين و رمانتيك ترين را ه هاي نوشتن هيجانات و افكار روزانه. از اعترافت سنت اگوستين قديس گرفته تا زندگي نامه ي خودنوشت همين هوشنگ مرادي كرماني خودمان از همين دفتر ها آمده است. فقط به جاي اين كه از دفتر هايي با طراحي گل و بلبل و قلب تير خورده استفاده كنيد يك دفتر ساده بخريد. دفتر هاي خاطرات سنتي يك عيب بزرگ دارند. آن ها حتا اگر به قفل و زنجير مجهز باشند احتمال لو رفتنشان خيلي زياد است. دفتري كه درشت رويش نوشته باشد دفتر خاطرات هر كسي را تحريك به خواندن مي كند. دفتر هاي ساده اي كه خودتان مي دانيد دفتر خاطراتتان است هم رازدارند و هم به علت اين كه شكل گراغيكي خاصي  ندارند ذهن شما را به جايي هدايت نمي كنند الا تجربه هاي روزمره ي خوتان.
2.      كاغذهاي جدا از هم: نوشتن بر روي ورقه هاي از هم جدا اين حسن را دارد كه شما مي توانيد آخر كا آن ها را يز ريز كنيد بدون اين كه نگران از شكل افتادن دفترتان باشيد. فقط يادتان باشد اين كاغذ ها را درجيب كت و شلواري كه به خشك شويي محلتان مي دهيد نگذاريد!
3.      وبلاگ ها: وبلاگ ها از جديد ترين شيوه هاي نوشتن خاطرات هستند. تحقيقات ثابت كرده اند بيش از نيمي از مردم آمريكا از وبلاگ ها براي نوشتن درد و دل هاي روزانه شان استفاده مي كنيد. براي رازداري مي توانيد فقط نام كوچكتان را به عنوان نويسنده بنويسيد. فقط يادتان باشد اگر دوستتان از وبلاگتان خبر داشت مطلع باشد كه شما را در كامنت ها به نام خانوادگي تان خطاب نكند و پته ي محله و شهر و خانواده تان را نريزد روي آب. حسن وبلاگ ها اين است كه شما علاوه بر حفظ رازتان مطمئن مي شويد يك غريبه حتا در كيلومتر ها دورتر بالاخره نوشته تان را مي خواند و در دردتان شريك مي شود. ضمن اين كه بعضي از سايت هايي كه وبلاگ رايگان در اختيارتان مي گذارند جايي را براي نوشتن مطالبي اختصاص داده اند كه فقط مال خودتان است.

چه كساني با نوشتن نجات يافته اند؟
 شايد اگر بخواهيم خيلي روانكاوانه فكر كنيم ليستي به اندازه ي تمام شاعران و نويسندگان دنيا بايد ارائه دهيم. اما اعترافات سنت اگوستين، برادران كارامازوف داستايوفسكي و هملت شكسپر نمونه هاي خوبي هستند. اولي كه نام تابلويي دارد، دومي باعث شده كه داستايوفسكي در مورد بيماري صرع خودش تا مي تواند در قالب يكي از شخصيت ها حرف بزند و تجربه كند. سومي هم كه شاهكار استاد شكسپير است كه بعد از مرگ پسري نوشته شده به نام همنت. او با اضافه كردن يك حرف دوباره كودك از دست رفته اش و رابطه ي خانودگي اش را دوباره زنده كرده است.
همه ي گروه بالا تخليه ي هيجاني مستقيم و غير مستقيم در نوشته هايشان پرداخته اند اما يك مورد عجيب و غريب وجود دارد كه با نوشتن توانسته حتا كارهاي  قسمت از دست رفته ي مغزش را جبران كند. او كه يكي از بيماران لوريا ( از مشهورترين عصب شناسان قرن بيستم روسيه) بود در جنگ هاي داخلي كشورش يك قسمت از مغزش را از دست داد. او نامش را نمي دانست، خانه اش را بلد نبود، نمي دانست كه بايد به دستشويي برود، نام خيلي چيز ها يادش رفته بود. كار كرد خيلي از وسايل را نمي دانست. لوريا به او كمك كرد كه دوباره با سواد شود! از يادداشت براي ناميدن چيز ها استفاده كند. و هر چه را از گذشته به ياد مي آورد فورا ياد داشت كند. او توانست با اين كار تكه هاي پازل گذشته اش را كنار هم بگذارد و به يك كل كامل دست يابد. او ياد داشت هايش را به يك زندگي نامه تبديل كرد و به لوريا داد تا چاپ كند. اين كتاب را مي توانيد با نام’’جهان گمشده و جهان باز يافته‘‘ حتی از كتاب فروشي هاي تهران بخريد. كتابي از لوريا با ترجمه ي دكتر حبيب الله قاسم زاده.
منبع: تبیان

۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

بحثی کوتاه از کتاب نهادی کردن شخصیت





جامعه ای که در آن حرف اول را مسئولیت ها می زنند، میل به سوی ارائه خدمات، پذیرفتن نقطه نظر های دیگر، سازش و پیشرفت دارد، در حالیکه جامعه که حق در آن حرف اول را می زند، میل به سوی مالکیت، مخالفت و مدافعه دارد... در بنیادی ترین سطح، همه چیز تحت اداره افراد است. بنابراین زمانی که شما بعد اخلاقی را وارد عملکرد های فردی می کنید، به کل محیط کاری تان انسجام و یکپارچگی می بخشید.

باورها

باور مبنایی است که ارزش ها برپایه آن شکل می گیرند. همانطور که خواهید دید، همه ارزش ها جزو باورها و اعتقادات هستند، اما همه باورها لزوما ارزش نیستند. باورهای شما براساس تجارب گذشته و اکنون تان شکل می گیرند، و سپس همین باورها به تجربیات بعدی تان شکل می بخشند.

اهمیت باورها

دو دلیل عمده برای بررسی و شناخت باورها عبارتند از: 1- خود را بهتر بشناسید 2- شرایطی برای تغییر در خود فراهم کنید. باورها و ارزش ها عوامل شناختی هستند که "قیلنرهای ذهنی" نام گرفته اند و شما از طریق آنها، اشیا، مردم و اتفاقات را تجربه و ارزیابی می کنید. این قیلنرها برروی رفتارها و خواسته های شما و همچنین بر روش برخورد شما با دیگران اثر می گذارند.

مکانسیم تغییر

شما باید شروع به شناخت و بازنگری اعتقاداتی کنید که مبنای دیدگاه شما نسبت به خودتان و جهان اطراف تان هستند. اتفاقات، کنترل کننده زندگی شما نیستند، بلکه باور شما درباره معنای این اتفاقات است که زندگی شما را کنترل می کند. شما باورهایی نسبت به خود، دنیای اطراف و موقعیت تان در این دنیا دارید. باورهایی که شما درباره خودتان دارید اغلب مستلزم تائید زیادی از جانب دیگران نیست و ممکن است ماهیتی مثبت یا منفی داشته باشد. برای مثال، "من فردی معقول هستنم" در مقابل "من آدم جذابی نیستم" به ترتیب باورهای مثبت و منفی هستند که شما ممکن است درباره خودتان داشته باشید.
عزت نفس پایین، از نظام باورهای شما سرچشمه می گیرد، و زاییده باورهای منفی شما درباره خودتان است. این باورهای منفی شما را محدود می کنند.
بسیاری از باورها، سوء تعبیری از واقعیت هستند که می توانند موفقیت های بالقوه آتی را برای فرد محدود کنند.

تمرین
یکی از کارهایی که باید انجام دهید تا به یکی از آرزوهای تان برسید، اما آن را به تعویق می اندازید را مشخص کنید. از خود بپرسید، چرا هنوز برای انجام آن اقدامی نکرده اید. سپس از خود بپرسید کدام باورها منجر به اقدام نکردن من می شوند؟ آن باورها چگونه باعث شده اند کارهایی که می خواهم را انجام ندهم؟

مفهوم باور

باور، پذیرش ذهنی درست یا راست بودن یک ایده یا مفهوم است. باور به خودی خود یک ایده یا مفهوم نیست، بلکه عقیده به این است که آن ایده در یک واقعیت الگومند می گنجد.
                                                                                                            ادامه دارد...
خلاصه ای از کتاب نهادی کردن شخصیت
نویسنده : کنت بلانچارد
مترجم : ویدا فلاح
انتشارات رسا


۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

برنامه کارگاه های آموزشی زمستان 89

                                            « برنامه كارگاه هاي آموزشي زمستان 1389 »
                               نام برنامه
                   تاريخ اجراء‌
               روز و ساعت اجراء

              تكنيك هاي حل مشكلات
 جلسه اول       .....................................   20  بهمن
 جلسه دوم      .....................................   27  بهمن
 جلسه سوم      .....................................   4   اسفند
 جلسه چهارم    .......................... .........  11  اسفند

       چهارشنبه ها ،   45/10 - 45/8
                                
                              مراقبه
 جلسه اول     .....................................    20   بهمن
 جلسه دوم    ......................................     27 بهمن
 جلسه سوم     ......................................    4  اسفند
          
     چهارشنبه ها ،  30/13 - 30 /11
           مديريت وقت و برنامه ريزي
 جلسه اول    .......................................      11  اسفند
 جلسه دوم   ........................................   18  اسفند
     چهارشنبه ها  ،  30/13 - 30/11

توجه:  كارگاه هاي آموزشي بهترين فرصت معرفي برنامه هاي مركز به دوستان و بستگان شما مي باشد.لطفاً براي ثبت نام در كارگاه هاي اعلام شده يك هفته زودتر اقدام نماييد تا بعلت محدوديت ظرفيت شرمنده حضورتان نشويم .
اين برنامه ويژه مشتركين مركز مي باشد ، براي اطلاعات بيشتر با دفتر مؤسسه تماس حاصل نمائيد .
                                                                                                                                                                                واحد آموزش و پژوهش




«واحد آموزش و پژوهش مركز


پژوهشگران علوم انساني را دعوت به همكاري مي نمايد»

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

آرامش خلاق



                                               آدمي زاده شده است كه زندگي كند،

                                                        نه اينكه خود را براي زندگي كردن آماده نمايد .


در جامعه ما معمول در اين است كه تا مشكل و معضل در هر زمينه اي كه باشد به حد بحراني نرسد، به آن توجه نمي شود و با پشت گوش انداختن آن و دادن شعارهايي نظير ( خودش درست مي شود ) ، ( حالا خدا بزرگ است ) و مانند اينها ، آنقدر به اين مشكلات رسيدگي نمي شود تا اينكه ناگهان چشم باز مي كنيم و خود را غرق در آنها مي بينيم و آنگاه مي پرسيم: حالا چه كار كنيم ؟ در حاليكه بايد زماني كه اوضاع زندگي مطلوب است مهارتها و ظرفيتهاي خود را چنان بالا ببريم كه در برخورد با اوضاع نامطلوب بهترين عكس العمل را جهت پاسخ دهي به مسئله داشته باشيم .
اين روزها ، اگر دقت كنيد اكثر افراد عادت كرده اند كه هر گونه دليلي براي خوشحالي و سر زندگي را در خارج از خود جستجو كنند ، در ضمن اكثر ما ( زندگي نمي كنيم ) بلكه تنها زندگي را به نحوي سپري مي كنيم و منتظر آن هستيم تا اتفاقي بيافتد تا بعد از آن شروع به زندگي كردن نماييم .
يك از علل اصلي اين موضوع ، نحوه نگرش ما به زندگي و علت ديگر ، تنش و استرس هاي فراواني است كه در زندگي روزمره با آنها مواجه هستيم و به تدريج بدون آنكه متوجه باشيم ما را تبديل به موجودي دلزده – خسته – بي حوصله – افسرده و مضطرب مي كند .
ما بايد روش هاي آرامش بخش را ياد بگيريم ، روشهايي كه با استفاده از آنها به احياء و باز سازي توان و انرژي ذهني – جسمي خود مي پردازيم .
آرامش سبب مي شود كه بتوانيم به منابعي كه در عمق وجودمان قرار دارد دست يابيم در اين حال چيزهايي را كشف خواهيم كرد كه تا به حال از وجودشان غافل بوده ايم .
آرامش سبب ايجاد واكنش هاي خاص ( پاسخ آرميدگي ) مي شود ، كه در طي آن كاهش و تعديل تمامي شاخص هاي استرس مثل فشار خون بالا – ضربان قلب – ريتم تنفس نا منظم و ميزان تعريق غير طبيعي را مشاهده مي كنيم .
هنگام آرامش قلب راحتتر كار مي كند – خون به خوبي جريان مي يابد و بيشترين ميزان اكسيژن در دسترس مغز و بافتها قرار مي گيرد – در اين هنگام به هر كاري دست بزنيد توانايي بيشتري خواهيد داشت .
انجام دادن روش هاي رسيدن به آرامش وقت زيادي نمي خواهد در يكي از تحقيقاتي كه در دانشكده پزشكي ايالات متحده روي 100 نفر از پرسنل يكي از بيمارستانها مشخص گرديد كه جلسات روزانه 10 دقيقه اي كه در آنها از روش هاي مختلف ماساژ – موسيقي هاي آرامش بخش – مديتيشن استفاده مي شود ، اثرات بسيار مشخصي در كاهش ميزان اضطراب – افسردگي – احساس خستگي مزمن و عدم تمركز دارد .
دور شدن ما از طبيعت و مواهب زندگي طبيعي و غرق شدن در سرعت و استرس زندگي ماشيني و مصنوعي ، مشكلات عديده اي در سيستم هاي ذهني ، رواني و بدني ما بوجود مي آورد .
افراد بايد تلاش كنند تا محيط هاي استرس زا را تغيير دهند و يا راه برخورد و مقابله خودشان را با اين فشارها عوض كنند و بهبود بخشند . هنگامي كه تغيير محيط و شرايط آن امكان پذير نيست ، مراقبه و ساير تمرينات آرامش بخش مي تواند كمك موثري در راه سازگاري بهتر با اين فشارها مي باشد .
ليست بيماريهايي كه به نحوي در رابطه با استرس هستند ، هر روزه در حال بيشتر شدن است :
خستگي – اضطراب – بي خوابي – سر دردها – گيجي – جملات هراس – افسردگي – بيماريهاي قلبي – زخم هاي دستگاه گوارش – آسم – فشار خون بالا – ناراحتي و دردهاي عضلاني و بسياري از بيماريهاي ديگر .


( آگاهي خود بخود درمان كننده است )
دائماً خود را در معرض محيط ها و افرادي قرار دهيد كه در حال خود سازي و رشد آگاهي هستند ، رفتارها و علايق مسري اند. آنچه زياد در معرض ديد و ارتباط شما قرار مي گيرد ، بتدريج در شما نيز جاي خواهد گرفت .
مطالعه كتابهاي الهام بخش – گوش دادن به نوارهاي آموزشي تا اثر بر باورها و رفتارهاي شما بگذارند .
زندگي چيزي نيست كه هرگز ايستا باشد . مدام در حال تغيير بوده و از لحظه اي به لحظه ديگر تازه است . اگر زياده از حد به منطق بچسبي هرگز قادر نخواهي بود بخشي از فرآيند زندگي ، بخشي از هستي باشي . زندگي فراتر از منطق است ، جمع اضداد است .

ويدا فلاح
 1/5/82